0
براساس برند

بزرگراه گمشده؛ اقتباسی هالیوودی از بوف کور

تحلیل و بررسی فیلم بزرگراه گمشده

فهرست مطالب

طعم تماشای فیلم بزرگراه گمشده فراتر از تجربه معمولی تماشای یک فیلم است. بزرگراه گمشده شما را به درون افکار مرموز و آشفته می‌کشاند و تجربه‌ای عجیب و نادر برایتان به ارمغان می‌آورد. با این مقاله همراه باشید تا با این اثر شگفت‌انگیز از دیود لینچ بیشتر آشنا شویم.

دیک لورانت مرده است!

فیلم بزرگراه گمشده با یک سکانس گیرا، مرموز و البته معروف آغاز می‌شود. شخصیت اصلی قصه “فِرِد” در نما و فضایی سوبژکتیو دیده می‌شود که غرق افکارش است. زنگ خانه به صدا درمی‌آید. یکی پشت آیفون می‌گوید: “دیک لورانت مرده است”. فِرِد خود را به کنار پنجره می‌رساند، اما کسی را نمی‌بیند. از همان ابتدا تمامی صحنه‌ها و لحظاتشان همین‌قدر رازآلود هستند. در واقع دیوید لینچ مخاطبش را به دنیای سیالِ ذهنِ شخصیت و وسوسه‌های روانِ پریشان او وارد می‌کند. اما این جهان رمزآلود از کجا آمده است؟

نقد و بررسی فیلم بزرگراه گمشده

زن اثیری و جهان رعب‌آور بوف کور

اکثر ما قطعاً در هنگام استرس‌ها و فشارها افکاری مضطرب، سودایی و پریشان را تجربه کرده‌ایم. خوشبختانه مرز این افکار با وقایع جهان بیرون برایمان مشخص است. اما در یک ذهن بیمار دایره این خیالات وسیع‌تر شده و اوهام با اتفاقات روزمره در هم می‌تنند. معروف است که دیوید لینچ ذهن سودازده و جهان وهم‌آلود کاراکترش را با الهام از رمان بوف کور اثر صادق هدایت خلق نموده است. اگر این رمان را خوانده باشید در می‌یابید که این ادعا نمی‌تواند چندان دور از واقع باشد. بااین‌وصف اجازه بدهید که ابتدا وارد دنیای رعب‌آور و وهم‌انگیز رمان بوف کور بشویم.

بزرگراهی که از خرابه‌های رِی می‌گذرد

مردی تنها در خانه‌ای قدیمی، در زمانی دور، در میان خرابه‌های موهومی از شهرریِ قدیم داستانش را تعریف می‌کند. او از تصورات مالیخولیایی‌اش می‌گوید که دیگر مرزشان با واقعیت مشخص نیست. مردی خموده و عفریت را از سوراخی میان دیوار می‌بیند که در مقابل زنی دل‌فریب با چشمان ترکمنی نشسته است. وی آن زیباروی فتان را زن اثیری می‌نامد. زن می‌آید و وارد خانه مرد می‌شود و مرد در میان تمنا و طلب، او را در آغوش می‌کشد. اما اندکی بعد در می‌یابد که زن مرده است. او زن را قطعه‌قطعه کرده و به کمک پیرمرد، در جایی دوردست چال می‌کند.

سپس از مادر هندی‌اش “بوگامداسی” و پدر و برادر دوقلویش می‌گوید. پدر و عمویی که روزی بر سر مادرش به رقابت پرداخته‌اند. یکی از آنها در سیاه‌چالی توسط مار ناگ کشته شده و دیگری سالم بیرون‌آمده است. جالب اینجاست که هر دو مرد تصویری گنگ از همان پیرمردی هستند که پیش‌تر، در دفن کردن زن به کمکش آمده بود. بعد راوی از هم‌بازیِ کودکی و معشوق و همسر بزرگسالی‌اش می‌گوید. زنی که جز راوی تنها و مفلوک، با همه مردان در ارتباط است. زنی اثیری با چشمانی ترکمنی که تصویرش بر روی کوزه‌های چندهزارساله و قلمدان‌های قدیمی نقاشی شده است.  پیرمرد خنزرپنزری و قصاب محل فاسق‌های همسرش هستند و آن دو نیز تصویری وهم‌آلود و مرموز از همان پیرمرد کذایی دارند.

بزرگراه گمشده و بوف کور

مرزهای توهم و واقعیت

در واقع زن‌ها تصوری موهوم از آن زن اثیری و مردها اوهامی مالیخولیایی از آن پیرمرد را منعکس می‌کنند و اینجاست که مرز مکان و زمان و وهم و واقعیت در هم می‌شکند. آیا مرد عفریت و بیمار، زن خودش را به واسطه بدبینی و وسوسه‌های بیمارگونه کشته است؟ در انتهای قصه، مرد خودش را در مقابل آینه به شکل همان پیرمرد خنزرپنزری می‌بیند. آیا همه آنها خودش بوده‌اند؟

شروع داستان بزرگراه گمشده

در بزرگراه گمشده نیز فِرِد به زنش “رِنه” بدبین است. فِرِد در یک میهمانی با مردی آشنا می‌شود که به نظر می‌رسد در گذشته رابطه‌ای با همسرش داشته است. این امر، و حضور مردی کوتاه‌قد و عجیب و ادعاهایی که می‌کند، سبب می‌شود که فِرِد دست رِنه را بگیرد و به خانه ببرد. در سکانس بعدی، فِرِد همچون کاراکتر بوف کور، زنش را سلاخی کرده است. وقتی پلیس فِرِد را به زندان منتقل می‌کند اتفاقی عجیب به وقوع می‌پیوندد.  در این نقطه از داستان مرزهای جهان سورئال در هم می‌شکند و این بار، همچون رمان مسخ اثر کافکا، فِرِد با جوان دیگری به نام “پیت” عوض می‌شود. 

نقد و بررسی فیلم بزرگراه گمشده

داستان “پیت”

از اینجا به بعد وارد داستان پیت و ارتباط کاری‌اش با دیک لورانت می‌شویم. در ادامه سروکله معشوقه  دیک لورانت، “آلیس” هم پیدا می‌شود و شاهد یک رابطه عاشقانه بین آلیس و پیت هستیم.

گره‌های کور و معماهای دشوار

اما چرا چهره آلیس همان چهره رنه است؟ منظور خالق اثر از این کار چیست؟ برای پاسخ به این سؤال، باز هم باید به بوف کور مراجعه کنیم. مگر نه اینکه در بوف کور، زنِ روی کوزه چندهزارساله و همسرِ قهرمان، چهره‌ای یکسان داشتند؟ در فیلم، تصویرِ کوزه چندهزارساله جای خود را به قاب عکسی می‌دهد که در آن رنه و آلیس کنار یکدیگر ایستاده‌اند.

خب صادق هدایت چرا در بوف کور با خط سیری دَوَرانی مخاطبش را با شخصیت‌هایی که جای یکدیگر می‌نشینند، مبهوت می‌سازد؟ در واقع وی قصد دارد زاویه دید و ادراک مخاطب را با فهم بیمارگونه کاراکترش منطبق سازد. 

در اینجا نیز در واقع ما از منظر کاراکتر قصه، همه چیز را آن‌گونه می‌بینیم که او می‌بیند، نه آن‌گونه که هست. دلیل این ادعا چیست؟ فرد خود در جایی دلیل عدم توجهش به دوربین‌های مداربسته را این‌طور توضیح می‌دهد: «دوست دارم همه چیز را به شیوه خودم به یاد بیاورم نه لزوماً آن‌گونه که اتفاق افتاده است”.

نقد و بررسی فیلم بزرگراه گمشده

هنر دیوید لینچ

پس ما در مواجهه با بزرگراه گمشده در گرداب سیال ذهن کاراکتر فرومی‌رویم و جهان مالیخولیایی، سیاه و وهم‌آلود کاراکتر را همان‌گونه که وی تصور می‌کند، ادراک می‌کنیم و این دقیقاً هنر دیوید لینچ است. قرار نیست برای تمامی معماهای فیلم پاسخ، و برای گره‌های آن گشایشی وجود داشته باشد. جهان فیلم بزرگراه گمشده از جنس سیال ذهن است و تنها بایستی در آن غوطه‌ور شد و آن را چشید.

قدرت فُرم

ترسیم چنین جهان مرموز و متفاوتی قطعاً کار دیوید لینچ است. هنر “طراحی تولید” ازجمله طراحی صحنه نیز حائز اهمیت است. طراحی فضاهایی همچون راهروهای تاریکِ خانه، کلبه چوبی، راهروی طولانی هتل به‌درستی انجام شده و در کنار نورپردازی متبحرانه، فضایی وهم‌انگیز و رازآلود را ایجاد کرده‌ است.

برای ایجاد حس‌وحالِ درست و انتقال حس از طریق تصویر، علاوه بر کارگردانی و طراحی تولید، به مهارت شخص دیگری نیاز است؛ و آن کسی نیست جز مدیر فیلمبرداری. هنر مدیر فیلمبرداری در انتخاب محل قرارگیری دوربین و ترکیب‌بندی قاب‌ها، در کنار دیگر ویژگی‌های مورد انتظار لینچ، به فیلم سَبک می‌بخشد و آن را به یک اثر بلندقامت و باشکوه مبدل می‌سازد. مخاطب لذت تماشای قاب‌های مسحورکننده را با چاشنی دلهره می‌چشد و در خلسه‌ای موهوم و خیال‌انگیز فرو می‌رود که کمی سرد و ترسناک است. فیلم یک تجربه بصری ناب را به مخاطب هدیه می‌دهد به‌طوری‌که می‌تواند هر یک از نماهای فیلم را در اعماق درونش ثبت کند و به خاطر بسپارد.

مثلا نمایی وجود دارد که اتاق را در سمت چپ و راهرویی تاریک را در سمت راست قاب نمایش می‌دهد. فِرِد آرام به میان تاریکی فرو می‌رود و لحظه‌ای بعد بیرون می‌آید. گویی به جهان تاریک پریشان درونش قدم می‌گذارد. مجموعه این لحظات و اتفاقات علاوه بر انتقال حس به مخاطب، او را به تجربه‌ای بدیع و جذاب رهنمون می‌سازد.

نقد و بررسی فیلم بزرگراه گمشده

درونمایه

صحبت از درونمایه فیلم بزرگراه گمشده، و اصولا تحلیل معنا و مضمونی که فیلم‌های سورئال به مخاطبشان منتقل می‌کنند، کار راحتی نیست. اما فضای سیاه فیلم، الهام از بوف کور و موسیقی‌های هوی متال به کار رفته در آن که شامل قطعه‌ای از رامشتاین است، به شناخت جهان فیلم کمک می‌کند. همچنین شاید حضور مریلین منسون در میان دارودسته دیک لورانت (بازیگر فیلم‌های غیراخلاقی) که بسیاری از ترانه‌هایش تحت تاثیر مکتب شیطان‌گرایی لاویایی بوده و خود از کاهنان این فرقه محسوب می‌شود در ترسیم آنتاگونیست داستان نقش داشته باشد.

در واقع در جهان تاریک فیلم هیچ نیروی مثبتی وجود ندارد، و جز شر و پلیدی و سیاهی چیزی به چشم نمی‌خورد. فیلم تصویری تیره‌ و ناامیدکننده از انسان و جامعه بشری ارائه می‌دهد.

اشتراک گذاری:
تصویر حمید براتی
حمید براتی
منتقد سینما، تصویربردار، تدوین‌گر و کارشناس تولید محتوا در فضای مجازی با بیش از بیست سال سابقه مطالعه و کسب دانش در زمینه سینما دوره ها و مدارک: - رویداد خلق ایده‌های سینمایی - بنیاد فارابی - مدرسین: سروش صحت، محراب قاسم‌خانی، شهرام مکری، کامبوزیا پرتوی، مهدی سجاده‌‌چی، فرهاد توحیدی - فیلمنامه‌نویسی - مدرس: احسان روحی - انیمیشن و کارتون: موسسه هنری خراسان (روزنامه خراسان) - نقد فیلم - گروه طعم نقد- مدرسین: محسن بدرقه، مصطفی یوسف‌زاده - خبرنویسی - تحریریه روزنامه قدس
مطالــــب مرتــــــبط

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

جستجو در بلاگ ها
دسته بندی ها
آخرین مطالب
نقد و بررسی فیلم مغزهای کوچک زنگ‌زده
نقد و بررسی فیلم مغزهای کوچک زنگ‌زده
.
نقد و بررسی فیلم بی‌بدن
بررسی فیلم «بی‌بدن»
.
نقد و بررسی فیلم گلادیاتور 2
نقد و بررسی فیلم گلادیاتور 2
.
نقد و بررسی فیلم‌های صبحانه با زرافه‌ها و جهان با من برقص
صبحانه با زرافه‌ها و جهان با من برقص
.
فیلم کیک محبوب من
نقد و بررسی فیلم کیک محبوب من
.
نقد و بررسی فیلم تمساح خونی
نقد و بررسی فیلم تمساح خونی
.
0
    0
    سبد خرید