صبحانه با زرافهها دومین فیلم سینمایی سروش صحت و یکی از خندهدارترین و درعینحال بدیعترین فیلمهای کمدی ایرانی است و این قابلیت را دارد که در کنار جهان با من برقص، آغازگر جریانی نو در سینمای ایران باشد. در این مقاله قصد داریم به این دو فیلم و سریال مگه تموم عمر چند تا بهاره بپردازیم.
سروش صحت و ورود به دنیای سینما
سروش صحت که پیشتر نامش را در کنار برادران قاسمخانی و چند نویسنده بااستعداد دیگر در تیتراژ بهترین سریالهای کمدی تلویزیون دیده بودیم، چند سالی است که با ساخت فیلم جهان با من برقص پا به عرصه سینما گذاشته است.
فیلم جهان با من برقص که سروش صحت و ایمان صفایی فیلمنامهاش را نوشتهاند و سروش صحت آن را ساخته است، در فرم و لحنِ روایتگری، سبکی خاص و مدرن دارد. شاید بتوان این سبک را الهامگرفته از برخی آثار سینمای اروپا دانست که بهخوبی بومیسازی شده و سروش صحت با خلاقیتی که دارد، رنگوبوی خاص و نغز و لحنی منحصر به خودش را به آن داده است. در واقع هر اثرِ نو و خلاقانهای از دلِ تقلید و الهام بیرون میآید. هنرمند آثار دیگر را میبیند و ذهن خلاق او این آثار را ترکیب میکند و از هرکدام بخشی را بر میگزیند. آنگاه احتمالاً نوآوریهایی به آن میافزاید.
جهان با آوازهایی از طبقه دوم با من برقص
بهعنوانمثال در فیلم جهان با من برقص پلانی وجود دارد که هانیه توسلی رو به دوربین ایستاده و اپرا میخواند و دیگران پشت سر او همچون نمایشهای اپرا نقش بازی میکنند. احتمالاً سروش صحت آوازخواندن ناگهانی در مقابل دوربین را در فیلم اروپایی آوازهایی از طبقه دوم دیده است. اما اینکه چنین موقعیتی پس از چه اتفاقی و دقیقاً با چه میزانسن و چه جزئیاتی اجرا شود، حاصل خلاقیت اوست. هرچند که این خلاقیت هم احتمالاً مثل هر ابداعی متأثر از تصاویری باشد که در ناخودآگاه او، پس از تماشای دهها فیلم شکلگرفته و با یکدیگر ترکیب شدهاند.
فیلم چنین موقعیتهای بدیعی کم ندارد. همچنین شوخیهای کلامی و موقعیتهای کمدی ناب و نوآورانهای در فیلم وجود دارد که تماشایش را برای حتی چندمین بار لذتبخش و مفرح میسازد.
مگه تموم عمر چندتا بهاره؛ ترکیب طنز و سورئال
این سبک روایتگری در سریال مگه تموم عمر چند تا بهاره نیز امتداد مییابد. با این تفاوت که در این سریال مؤلفههای دراماتیک سورئال نیز به آن اضافه شده و همچنین لحن طنازانهتری به خود میگیرد. ورود به حفره ذهنی کاراکتر که از طریق سوراخی در دیوار صورت میگیرد، با الهام از فیلم «جان مالکوویچ بودن» خلق شده و موقعیتهای جذابی را به وجود میآورد. سریال در لوکیشنهای متنوع تصویربرداری شده و پر از نماها و قابهای باشکوه است که از نظر زیباییشناسی حائز اهمیت است.
نقطه قوت در مدیریت طراحی
اما اگر قرار باشد از طراحی صحنه و لوکیشن بگوییم قطعاً در کنار جهان با من برقص و مگه تموم عمر چند تا بهاره، بایستی از فیلم صبحانه با زرافهها را نیز نام ببریم. هرچند که این فیلم در تنوع لوکیشن و نماهای طبیعت به دو اثر دیگر نمیرسد؛ اما از نظر طراحی فضا و نورپردازی چیزی کم ندارد.
هر سه اثر از نظر فرم بصری نقاط عطفی در میان فیلم و سریالهای ایرانی محسوب میشوند.
جهان با من برقص؛ درام کمدی مدرن
اما از نظر ساختار نیز این آثار قطعاً نقطه آغاز موج نویی در صنعت و هنر فیلم و سریال ایران هستند. فیلم جهان با من برقص فیلمی مدرن محسوب میشود و از ساختار خردهپیرنگ تبعیت میکند. به این معنی که از قهرمان فعال و تغییر و دگرگونی در نقاط عطف و فرازوفرودهای داستانی خبری نیست؛ بلکه فیلم داستان چند شخصیت را بدون تغییراتی بزرگ و نزدیک به زندگی روزمره روایت میکند. از طرف دیگر بیشتر به حالات درونی کاراکترش میپردازد و کشمکشهای اصلی بین کاراکتر و عواطف و امیال خودش در میگیرد.
فیلم جهان با من برقص به موضوع مرگ و زندگی میپردازد مردی بهزودی خواهد مرد و حالا دوستانش به ویلای او آمدهاند تا برایش جشن تولد بگیرند. فیلم بهخوبی ارزش لحظات خوش با هم بودن را منتقل میکند.
صبحانه با زرافهها؛ کمدی کلاسیک یا ضد پیرنگ؟
اما صبحانه با زرافهها داستانش فرق میکند. رضا در شب دامادیاش مواد مخدر مصرف میکند. مجتبی دوست رضا عنکبوتی را میکُشد (این حادثه مهم است). بعد رضا از حال میرود و دوستانش سعی میکنند بحران را مدیریت کنند. اما کشمکش و بحران لحظهبهلحظه شدت گرفته و بغرنج میشود. بالاخره در نقطه اوج گرهگشایی صورت میگیرد و حتی همسر رضا _ که عروسیاش بههمخورده است_ او را میبخشد.
با این اوصاف، تا این لحظه از فیلم به نظر میرسد که یک کمدی نسبتاً کلاسیک را تماشا میکنیم. اما در پایان، مجتبی که پیشتر در بحث و نزاع، از رضا مشت خورده است، میمیرد. در پایانبندی، نظام علت و معلول به هم میریزد و فیلم به آثار پستمدرن و ضد پیرنگ شباهت پیدا میکند. چیزی که در سریال مگه تموم عمر چند تا بهاره کاملاً مشهود است و باتوجهبه سورئال بودن آن، قاطعانهتر میتوان در موردش نظر داد.
کلیدِ معمای فیلم؛ کُشتن عنکبوتِ مقدسِ مقلد!
اما فارغ از کلاسیک، مدرن یا پستمدرن بودن، از تعاریف و اصطلاحات که بگذریم، بایستی تکلیف معنای فیلم را مشخص کنیم. شاید تلاش برای دستهبندی که معمولاً اختلافنظرهایی نیز در آن پیدا میشود، چندان سودمند نباشد، اما از فهم درونمایه فیلم به این راحتی نمیتوان گذشت.
در پایان فیلم به صحنه کشتن عنکبوت برمیگردیم، اما این بار دوست رضا (مجتبی) عنکبوت را نمیکُشد. بعد مجتبی را در لوکیشنهایی سورئال و عجیب میبینیم که بهطرف بالا پیش میرود. او از راهپلهای بالا میرود، دری را میگشاید و به کوهستانی زیبا و سرسبز قدم میگذارد که چند زرافه در آن میچرند. بقیه هم پشت سر او میآیند.
بهترین راه برای فهم این پایانبندی عجیب این است که نظر سروش صحت را در این باره بررسی کنیم:
سروش صحت در برنامه ۳۵ میلیمتری به فریدون جیرانی میگوید که بنمایه فیلم صبحانه با زرافهها را از ناصرخسرو گرفته است که میگوید:
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده، حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت. گفتا که: ((کِرا کُشتی تا کُشته شدی زار؟ تا باز که او را بکُشد آنکه تو را کُشت؟)) انگشت مکن رنجه به در کوفتن کَس تا کَس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
طبق این مضمون، کُشتن عنکبوت مصداق و نشانهای از ظلم و طغیان است که کیفر آن دامن مجتبی و دیگران را میگیرد. سیر دوار داستان دوباره به این نقطه میرسد، اما این بار آنچه ایدهآل است رخ میدهد؛ مجتبی عنکبوت را رها میکند و پایانی دیگر را رقم میزند.
سیر روایتگری چرخشی؛ راهی برای تاثیرگذاری بیشتر
این روشِ روایتگری بسیار تأثیرگذار است. مثلاً در فیلم تایتانیک پس از مرگ جک، اولین قرار جک و رز را دوباره میبینیم. درست مثل دفعه اول، جک از پله بالا میرود و دست رز را میبوسد. تنها یک تفاوت وجود دارد و آن لباس مندرس جک است که جایگزین تاکسیدوی او شده است. این صحنه قلب آدم را میلرزاند.
کلام آخر
فیلم صبحانه با زرافهها علاوه بر کمدی موقعیت، طنز خاص خودش را دارد و برای مخاطبی که با شوخیهایش ارتباط برقرار کند، فیلمی بسیار خندهدار خواهد بود. علاوه بر این، فیلم داستان جذابی را روایت میکند و دیالوگهای بانمک و لطیف و درعینحال ظریفی دارد. بهطورکلی صبحانه با زرافهها تنها یک اثر سرگرمکننده و سطحی نیست؛ بلکه تکتک دیالوگهایش با تیزبینی و موشکافی نوشته شده، و برای لحظهبهلحظهاش فکر شده است.