اگر از آن دسته افرادی هستید که حوصله فیلمهای کُند با صحنههای طولانی را ندارید و به دنبال فیلمی هستید که داستانش را چابک، بامزه و خوشرنگ و لعاب روایت میکند، قطعاً فیلم بچه مردم انتخاب خوبی برایتان خواهد بود. در این مقاله قصد داریم یکی از فیلمهایِ خوب چهل و سومین جشنواره فیلم فجر، یعنی بچه مردم را بررسی کنیم.
افتخارات چهل و سومین جشنواره فیلم فجر
فیلم خلاقانه و بلندقامتِ بچه مردم در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر طوفان به پا کرد و سیمرغهای بلورین بهترین فیلمنامه، کارگردانی اول، تدوین و دیپلم افتخار بهترین فیلمبرداری را از آن خود کرد و در بخشهای بهترین فیلم، بهترین فیلم اول، کارگردانی، طراحی صحنه، طراحی لباس، موسیقی، چهرهپردازی و نقش مکمل مرد نامزد دریافت جایزه شد.

حالوهوای فانتزی
بچه مردم یک کمدی درام جذاب است که حوادث آن در فضای دهههای چهل تا شصت شمسی و با رنگ و لعابی فانتزی به وقوع میپیوندد. فیلم ریتمی تند دارد و تعداد صحنهها و لوکیشنهای آن زیاد است؛ بنابراین مخاطب کمحوصله امروزی ارتباط خوبی با آن خواهد گرفت. نوع روایتگری و فضای فیلم نیز آدم را به یاد فانتزیهای وس اندرسون یا کمدیهای برادران کوئن میاندازد.
اشکها و لبخندها
ازآنجاکه فیلم هنوز اکران نشده است، این مقاله داستان فیلم را فاش نخواهد کرد. داستان فیلم همچون بسیاری از اینگونه آثار با فلاشبک و نریشن راوی آغاز میشود و کودکی قهرمان فیلم را در دهه چهل شمسی تعریف میکند.
از همان ابتدا درخواهید یافت که طنزی تلخ و سیاه در میان خطوط فیلمنامه تنیده است که شاید کمی آزارتان دهد؛ اما کمکم به لحن فیلم عادت خواهید کرد.
اتفاقاً یکی از نقاط قوت فیلم همین واقعگرایی است که سعی میکند از نقاط تاریک زندگی شوخیهایی بسازد که هرچند لبخند بر لب مخاطبش مینشاند؛ اما تلخی آن را نیز در دهانش باقی میگذارد و اینگونه درد زندگی را به تصویر میکشد.
فیلم بچه مردم یک کمدی کلیشهای نیست
اساساً کمدی رمانتیکها حتی اگر رنج و درد انسانها را به تصویر بکشند، آن را با چاشنیِ شعارهای خوشرنگ و لعاب انسانی به خورد مخاطب میدهند. مثلاً نمونههای معروف هندی یا کلاسیکهای آمریکایی را به یاد بیاورید، همیشه آدمهای بدجنس که حقیقت جامعه را به تصویر میکشند مقابل قهرمانهایی بسیار خوشاخلاق قرار میگیرند. این تضاد خوبی و بدی اگرچه که کلیشهای بوده و با واقعیت جهان پیرامون ما متفاوت؛ اما آموزنده است و با فطرت انسانی سازگار؛ ازاینرو تماشای آن لذتبخش است.
رگههای انسانیت در سیاهیِ سنگی واقعیت
اما کمدی فانتزیهای امروزی واقعیت تلخ زندگی و تاریکی رفتارهای انسانی را واقعیتر نمایش میدهند و اگر بخواهند مخاطبشان را به لذتی فطری میهمان کنند، رگههای نازکی از انسانیت را در میان سیاهی سنگی واقعیت به رخ میکشند. در فیلم بچه مردم هم نمونههای ازایندست وجود دارد؛ مانند صحنهای که پدرخوانده ابوالفضل او را به یتیمخانه میسپارد؛ اما لغتنامهای را به او هدیه میدهد. در اینگونه آثار معمولاً شخصیتها دیگر خوب مطلق یا بد مطلق نیستند.

گریز فیلم از کلیشهها
فیلم بچه مردم نیز سعی میکند از نگرش کلیشهای و دیجیتال (صفر و یکی) نسبت به انسان بگریزد و با ایجاد دگرگونی در کاراکتر و تغییر نرم و آرام زاویه نگاه مخاطبش، بینشی تازه نسبت به جهان ایجاد کرده، او را به تماشای زیباییِ حقیقیِ پنهان در وقایع تلخ دعوت نماید. اینکه فیلم چقدر در این راه موفق بوده است جای بررسی دارد و در این مقاله سعی خواهیم کرد به این مسئله بپردازیم.
مضمون فیلم
شاید بتوان گفت که مضمون فیلم بچه مردم در دیالوگی نهفته است که مدیر یتیمخانه خطاب به بچهها میگوید:
“هر قصهای رو دقت کنید میبینید قهرمانش از یه جایی رو پای خودش وایساده. الیورتوییست یه جور، سهراب و فریدون اون جور، حضرت یوسف چهار سالش بود رفت عزیز مصر شد. حضرت موسی رو بگو؛ همین دنیا که اومد دادنش به آب. ماشالا نرهغول شدین، پاتون اینجاس سرتون اونجا. وقتشه خودی نشون بدین.”
فیلم بچه مردم برخاستن، عزیمت، تغییر کردن و دگرگون ساختن را روایت میکند. قهرمان میسازد؛ اما نه قهرمانی اسطورهای؛ بلکه زمینی و ملموس. قهرمانی که از تاریکیها برمیخیزد و به نور و روشنایی قدم میگذارد.
نقاط قوت فیلم بچه مردم
۱- تحولِ باورپذیر کاراکترها
فیلم از دیالوگهای مستقیمِ کلیشهای یا طراحیِ شخصیتهای تخت و تکبعدی دوری میکند و با طراحی لحظاتی پر از غم و احساس، در کنار کاراکترهایی جذاب که حضور کوتاهی در فیلم دارند و با حوادثی که طراحی میکند، بهمرور در نگرش کاراکتر و مخاطبش دگرگونی ایجاد میکند؛ البته که گاهی کمی کلیشهای میشود. اما در مجموع باور و نگرش کاراکتر تحولی باورپذیر و ملموس دارد.
۲- کاراکترها و اتفاقاتی که عمق دارند
کاراکترهای عکاس آذری با بازی جذاب رضا کیانیان (نامزد دریافت جایزه بهترین نقش مکمل مرد)، مامان مهین با بازی گیرای گوهر خیراندیش و فرمانده بسیجی با بازی باورپذیر بهروز شعیبی نقش بسیار کلیدی در تحول و دگرگونی ابوالفضل دارند. صاحب چاپخانه و رئیس گروه مبارز وابسته به حزب توده نیز از نظر دراماتیک مهم هستند.
در فیلم لحظاتی وجود دارد که کمدی متوقف میشود و غمی جانفرسا وجودمان را میلرزاند و اشکمان را درمیآورد. این نقاط عطف به فیلم وزن و عمق میبخشند.
۳- خلاقیت در سناریو و کارگردانی
موتیف معنای واژهها
خلاقیت محمود کریمی و فائزه یارمحمدی در فیلمنامه و کارگردانی کاملاً به چشم میآید، مثلاً ابوالفضل همواره معنی کلمات را با خود مرور میکند و خالق اثر هر بار بهخوبی از این موتیف در انتقال اطلاعات یا خلق موقعیتی احساسی و بامزه استفاده میکند. حتی گاهی کارگردان صفحات لغتنامه را به بیننده نشان میدهد که موتیف را بامزهتر میکند.
موتیف تفأل به لغات
موتیف جذاب دیگر این است که ابوالفضل برای شناخت پیرامونش به کلماتی که اطرافش میبیند تفأل میزند. این مسئله چند بار در درام به کار میآید؛ مثلاً با ورود به خانه گروه مبارز رمان رستاخیز را میبیند و اینگونه خالق اثر به بینندهاش کد میدهد و او را از ارتباط ساکنین خانه با احزاب چپ وابسته به شوروی باخبر میسازد.
سانسور انیمیشن
از دیگر خلاقیتهای گیرای فیلم لحظه پخش انیمیشن سیندرلا برای کودکان است. ابوالفضل با قراردادن دست مقابل ویدئو پروژکتور فیلم را سانسور میکند و صحنه فیلم کف دست او دیده میشود. فیلم از اینگونه لحظات و تصاویر بدیع کم ندارد.
عکسهایی که همهجا هستند
خلاقیت دیگر عکسها هستند که در تیتراژ آغازین و پایانی حضور دارند. کاراکترها از روی عکس معرفی میشوند. یک عروسی تنها با چند عکس روایت میشود و در سکانس طلایی عکاسی، عکسها بر زمین چیده و مرتب میشوند.

۴- بهکارگیری تکنیکهای ژانری
باوجود این خلاقیتها ساختار روایی، موتیفها و دیالوگها بهخوبی از قوانین ژانری نیز پیروی میکنند تا بیشترین تأثیرگذاری را داشته و لحظاتی بانمک بیافرینند.
تکنیکهای روایت و کارگردانی بهخوبی اجرا شدهاند. شاید در مواردی تقلید هم صورتگرفته باشد؛ اما این تقلید با کیفیتی خوب و همراه با خلاقیت انجام شده است.
تعلیق خروج ابوالفضل از منطقه، لحظهای که یکی از پسرها (فرزین فلسفین) در آرایشگاه میگوید: “سفارت بفهمه پدر و مادر ندارم…” و قیچی که متوقف میشود، صحنه دزدیدن پروندهها ودهها نوزاد که دردسر ایجاد میکنند، تکرار دیالوگی مهم در پایانبندی همگی از جمله تکنیکهای قوی و باکیفیت فیلم هستند.
مگه فیلم هندیه؟!
از جمله تکنیکهای روایی که بهخوبی از تجربیات ژانری تبعیت میکنند جایی است که ابوالفضل نامه احضاریه دادگاه برای طلاق را به فرمانده میدهد و میگوید: به نظرم برو به زنت بگو غلط کردم. فرمانده میگوید: “مگه فیلم هندیه”.
در پایانبندی هنگام خداحافظی فرمانده میگوید: “دعا کن وضعیت ما درست بشه” و ابوالفضل میگوید: “مگه فیلم هندیه”. این تکرار سبب غلیان عواطف مخاطب میشود و از وقوع حادثهای احساسی خبر میدهد.
تکرار ماجرای ساندویچی
صحنهای که مرد ساندویچی داستانی را چند بار روایت میکند و هر بار که فلاشبک میشود ماجرا را متفاوت میبینیم مثال خوبی برای اجرای تکنیکهای ژانری است که تمیز و خوشساخت از آب درآمده است.
۵- لحظات تاثیرگذار
لحظهای که ابوالفضل در کیوسک تلفن ایستاده و دررابطهبا مادرش خبری به او میدهند و او کف کیوسک میافتد و فریاد میزند، یا صحنه بیمارستان نقاط عطفی هستند که کمکم مخاطب و کاراکتر را دگرگون میکنند.
حالا آماده آیم تا وارد سکانس جنگ شویم. اگر این دو نقطه عطف وجود نداشت تحول کاراکتر و ورود به چنین سکانسی غیرمنطقی بود. چنان چه شاهد تحولاتی آبکی در فیلمهای ایرانی مثل آنتیک هستیم.
سکانس جنگ؛ از خنده تا غم قیمتی
هرچند که در سکانس جنگ کاستیهایی وجود دارد، و دیالوگهایی نخنما به گوشمان میخورد؛ اما نامه رساندن ابوالفضل خیلی خوب کاشته و پرداخت شده و نهایتاً در پیشبرد درام و خلق موقعیتی احساسی بهدرستی برداشت شده است. صحنهای که ابوالفضل نامههای شهدا را روی پیکرهایشان میاندازد و ما صدای نویسندگان نامهها را میشنویم یک شاهکار دراماتیک است. چنین صحنههایی است که سبب میشود فیلم بیش از یک کمدی سرگرمکننده باشد و ساعتها در خاطر مخاطب باقی بماند.
وقتی در عنوانبندی پایانی فیلم خواندم که ماجرای آن بر اساس تجربه زیستی فردی به نام یوسف اصلانی نوشته شده است، فیلم شوک نهاییاش را وارد آورد و دریافتم که صرفاً یک اثر فانتزی را تماشا نکردهام؛ بنابراین تا ساعتها پس از تماشای فیلم افکار و احساساتم درگیر آن بود.
پیشنهاد میکنیم لذت تماشای فیلم با دوستان را در سینمای شخصیتان عمیقتر و دلپذیرتر تجربه کنید. از شما دعوت میکنیم برای آشنایی با تجهیزات سینمای خانگی، ویدئوپروژکتورهای سینمایی و سیستمهای صوتی حرفهای از فروشگاه سینماروم از طریق این لینک بازدید نمایید.