بازگشت به گذشته با فیلمهای کمدی
مدتهاست که شاهد تولید و اکران فیلمهای کمدی هستیم که با تکرار الگوهای سودآور و سطحی، سعی در جذب مخاطب و موفقیت در گیشه دارند. فیلمهایی که معمولا با شوخیهای سخیف همراه هستند و تنها هدفشان خنداندن بیننده است. برخی از این آثار روایتگر داستانهایی بیسر و ته بوده و تنها با استفاده از بازیگران صاحبنام، مردم را به سالنهای سینما میکشانند. اما گاه از میان دهها اثر، کمدی استخوانداری بیرون میآید که علاوه بر خنداندن مخاطب، داستانی برای روایت کردن و حرفی برای گفتن دارد. فیلمهای “مارمولک”، “لیلی با من است”، “ورود آقایان ممنوع” نمونههایی از این دست هستند. فیلم “گیجگاه” نیز یکی از فیلمهایی است که سالهای گذشته تولید شد و میتوان با کمی ارفاق، آن را در این لیست جای داد. در ادامه به بررسی این فیلم خواهیم پرداخت.
یادی از فیلمهای فارسی؛ بررسی فرم و سبک روایتگری فیلم گیجگاه
حوادث فیلم همچون اکثر فیلمهای کمدی این روزها، در سالهای گذشته اتفاق میافتد. در واقع پارودی دهه شصت و هفتاد و ارجاع به فیلمها و حال و هوای آن سالها یکی از الگوهای موفق در تولید فیلمهای کمدی بوده است. یکی از اولین فیلمهایی که به نوستالژی دهه شصت پرداخت و توانست موفق عمل کند، “نهنگ عنبر” بود. سامان مقدم در این فیلم با مد و لباسهای آن دوران، سختگیریهای کمیته، موسیقیها و فیلمهای آن سالها شوخی کرده و لحظاتی خندهدار را خلق مینماید. میتوان “مصادره”، “مطرب”، “هزارپا” و “فسیل” را پس از “نهنگ عنبر” به عنوان نمونههای دیگر در خلق این نوستالژی نام برد.
مزیتهای فیلم گیجگاه نسبت به دیگر آثار مشابه
اما آنچه که “گیجگاه” را نسبت به این آثار برتری میبخشد، فرم، سبک روایتگری، تصویربرداری و کارگردانی ملودرامهای دهه شصت و هفتاد است که در فیلم “گیجگاه” حضور دارد. البته در فیلمهایی مثل “نهنگ عنبر” برخی سبکهای فیلمبرداری و موتیفهای قدیمی دیده میشود، اما در فیلم “گیجگاه” این سبک فیلمسازی به فرم و ساختار روایی هم نفوذ پیدا کرده است. به عبارتی در توالی حوادث، تدوین، موسیقی، حرکت دوربین، نوع بازیها و حتی صداگذاری فیلم، خاطرات دهه پنجاه، شصت و هفتاد حضور دارد.
مثالهایی از نوستالژی در فرم فیلم گیجگاه
اجازه بدهید با چند مثال به این موضوع بپردازیم. پس از پایان سکانس آشناییِ آقا معلم و مادر، و با گذشتن از مشکلات، سکانس رابطه عاشقانه آغاز میشود. در این سکانس موسیقی پویا و شاد اضافه شده، دوربین متحرک جای دوربین ثابت را میگیرد و نماهایی موازی را همراه با زوم و پن (حرکت افقی دوربین) از عاشق و معشوق میبینیم. این نوع از تدوین را که حس تکاپو ایجاد کرده و به پیشرفت قصه سرعت میبخشد، بارها در فیلمهای دهه پنجاه، شصت و هفتاد دیدهایم.
یا در صحنهای دیگر وقتی باران کوثری خبر ازدواجش را به سروش صحت میدهد، رعد و برق میزند، سروش صحت میگوید: «اگر شوهرت عرفانو اذیت کنه روی دیگه منو میبینه» و پس از لحظهای مکث میگوید: «مبارکت باشه» و میرود. دوربین به طرف باران کوثری زوم میشود و او به نرده چنگ میزند و موسیقی مربوط به فیلمهای آن سالها نواخته میشود. در همین صحنه کوتاه چند پارودی و ارجاع بامزه به فیلمهای دهههای پیشین را شاهد هستیم. صدای رعد، دیالوگهای لوطیوار و کلیشهای، زوم و چنگ زدن نرده و در نهایت تصویر سروش صحت که دور میشود. زمانی همه اینها به صورت جدی در فیلمهای فارسی و ملودرامهای دهه شصت و هفتاد به کار میرفت، اما اکنون لبخند را بر لب بیننده مینشاند.
کتک خوردن همزمان حسن (معلم) و پدر عرفان و تدوین موازی آنها، سکانس چیدن وسایل خانه، خواستگاری در آرایشگاه و… نیز از این دست هستند.
تحلیل نقاط ضعف و قوت فیلم گیجگاه
نقطه ضعف
پیرنگ فیلم همانند الگوهای قدیمیاش در میانه راه آب میرود، اما از آنجا که فرم رواییاش را از این الگوها وام گرفته است، به نظر میرسد ضعف فیلمنامه نیز به دلیل شباهت و مطابقت با فیلمهای قدیمی (و بهعمد) ایجاد شده است. البته بعید میدانم این طور باشد.
علاوه بر این، شخصیتی مثل حاجآقا (با بازی نادر سلیمانی) که به اعضای گروه انصار حزبالله در آن سالها شباهت دارد، هیچ کارکردی ندارد. و اصلا معلوم نیست که او برای چه کاری حسن را دنبال میکند. اما نقطه قوت فیلم این ضعفهایش را جبران کرده و باعث میشود که مخاطبش را تا پایان فیلم حفظ کند.
نقطه قوت
شخصیت حامد بهداد با دیالوگهای بامزهاش و شوخی که فیلم به واسطی وی، با کاراته و فرهنگ سلحشوری ژاپنی میکند، بیشک از نقاط قوت فیلم محسوب میشود. نقطه قوت دیگر فیلم گیجگاه این است که به خوبی از موتیفها، تکنیکها و موقعیتهای قدیمی در خلق پارودیهای بانمک استفاده کرده، و جهان فیلمهای قدیمی را بازآفرینی کرده است. جهانی با قهرمانهای صاف و صادق و لوطیمسلک که شاید کلیشهای و شعارزده باشند، اما رفیقِ خاطرههای فیلمبازهای دههشصتی هستند. قهرمانهایی که برای عزت یک پدر مقابل پسرش، سیلی هم میخورند. آنهایی که زمانی واقعی بودند و اکنون به افسانه بدل شدهاند. قهرمانهایی با دیالوگهای سنگین و قصار که برای نسل جدید شوخی، و برای نسلهای قدیم خاطره هستند.
میتوان این فیلم را در کنار کمدیهایی چون ورود آقایان ممنوع، مارمولک، لیلی با من است، مومیایی سه، آدمبرفی، اجارهنشینها و… قرار داد، که طنزی قابل توجه دارند و از روایت داستانی نسبتا منسجم برخوردارند. البته با کمی تسامح میتوان فیلمهای کمدی دیگری را نیز به این لیست اضافه کرد. مثلا پالتوشتری که با شخصیتپردازی نسبتا ژرف و نگاهی روانشناسانه، درونمایه و ایده قابل توجهی دارد. و یا چند میگیری گریه کنی و طبقه هساث (حساس) که ایدهای نو و حرفی برای گفتن دارند.