0
براساس برند

پاریس، تگزاس و زیر آسمان برلین

پاریس، تگزاس

فهرست مطالب

فیلم پاریس، تگزاس به کارگردانی ویم وندرس، از جمله آثاری است که به شکلی هنرمندانه و در عین حال عمیق، معنای زندگی و رنج‌های بشر را به تصویر می‌کشد. این فیلم داستان تراویس، مردی تنها و گریزپا را روایت می‌کند که پس از سال‌ها غیبت و رها کردن زن و فرزندش، دوباره به دنیای انسانی بازمی‌گردد و با گذشته خود روبرو می‌شود. وندرس، در کنار آثار دیگر خود مانند «زیر آسمان برلین» و «روزهای عالی»، به بررسی زندگی کاراکترهای منزوی و تنهایی می‌پردازد که با ضعف‌ها و دردهای زندگی مواجه هستند. در این مقاله به تحلیل فیلم پاریس، تگزاس می‌پردازیم و این فیلم زیبا را در کنار فیلم‌های دیگر وندرس بررسی خواهیم کرد.

انسان در جستجوی معنای زندگی

فیلم پاریس، تگزاس داستان غم و مشقت این دنیا و کاستی و ضعف انسان‌ها را روایت می‌کند. اما اجازه دهید پیش‌از آنکه به بررسی این فیلم بپردازیم، به سوالی بیاندیشیم که شاید وقتی در باتلاق غصه‌ها و رنج‌ها فرو می‌رویم، فکر و ذهنمان را مشغول می‌کند:

اگر رویارویی با این دنیای پر از رنج و محنت به این اندازه دردآور است، چرا باید به زندگی ادامه دهیم؟ معنای زندگی ملالت‌انگیز و اندوهناک بشر چیست؟

سینما و ادبیات سیاه‌نمایی

برخی مکاتب فلسفی و آثار هنریِ تحت تاثیرشان، با به تصویر کشیدن رنج بشر، قصد دارند انسان را موجودی ضعیف، رها شده و منحوس، و جهان خلقت را پر از بی‌عدالتی نشان دهند. لانتیموس و فون‌تریر از جمله کارگردان‌هایی هستند که می‌توان در آثارشان ردپای این تفکر را یافت. این آثار انسان را موجودی پست می‌دانند که ذاتا عامل فساد، تباهی و محنت خویش است.

به‌طور کلی در آثار نویسندگان و کارگردان‌های اروپایی، این طرز تفکر و نگاه ناامیدکننده بیشتر دیده می‌شود. برخی فیلم‌ها مانند ((بازگشت)) و ((آسیب)) فضای تاریک زوال بشریت را با پرده‌دری از کثیف‌ترین امیال بشری، به تصویر می‌کشند. در آثاری چون ((میل مبهم هوس)) اثر بونوئل، ضعف ذاتی انسان در مهار غریزه‌اش عامل بدبختی او معرفی می‌شود. 

پیرنگ سرخوردگی، و ناامیدی از اصلاح زندگی بشری، پایان سیاه و ترسیم فضای تاریک و وهم آلود از خصوصیات این آثار است. شاید رمان بوف‌کور صادق‌هدایت یکی از برجسته‌ترین و البته نبوغ آمیزترین آثار ادبی فارسی در این خط فکری است. و فیلم بزرگراه‌ گمشده دیوید لینچ _که می‌گویند با الهام از این رمان ساخته شده_ از خلاقانه‌ترین آثار سینمایی است که چنین فضای سیاه، هولناک و وهم‌انگیزی را خلق می‌کند.

مجموعه داستان انتری که لوطی‌اش مرده بود نیز نمونه دیگری از این آثار تیره و تار در ادبیات فارسی است.

فیلم بزرگراه گمشده

سینما حقیقت

در مقابل این تفکر، باور دیگری وجود دارد که رنج‌ها و دشواری‌ها را جزئی از معنای زندگی دانسته و آن را عامل رشد بشر قلمداد می‌کند. آثار هنری که به این حقیقت باور دارند و از این جهان‌بینی الهام می‌گیرند، معمولا آثاری امیدوارکننده و روشنی‌بخش هستند که نگاه انسان را به جهان زیبا و مطبوع می‌سازند. اصلا مگر رسالتِ هنر چیزی جز ترقی‌دادنِ نگرش بشر، و لطافت‌بخشیدن به درک وی از معنای زندگی است؟ 

شعارزدگی

البته منظور از لطافت‌بخشیدن، افتادن به ورطه شعارزدگی، و یا فرار‌کردن از واقعیتِ تلخ نیست. آثاری که با نادیده‌گرفتن رنج و بی‌عدالتی و نپرداختن به غم و درد مردم، سعی دارند وضع مردم را گُل‌وبلبل نشان دهند، به شکست و فراموشی محکومند. کمدی رمانتیک‌ها و ملودرام‌ها که بر رنج‌ها و دردهای بشر چشم می‌بندند نیز، جنبه سرگرمی دارند و هدفشان شاد‌کردن دل مخاطبانشان است. 

اما آثار هنری ارزشمند و ماندگار با واقعیت زندگی رودررو می‌شوند و از حقیقت پشتِ آن پرده برمی‌دارند. این آثار، مخاطبشان را با معنای زندگی آشنا می‌سازند، بی‌آنکه شعار دهند و یا مضمونی غیر قابل‌باور و دور از واقع را ارائه دهند.

با این مقدمه به سراغ فیلم پاریس، تگزاس و دو اثر دیگر این کارگردان می‌رویم. پاریس، تگزاس در کدام دسته جای می‌گیرد؟

فیلم پاریس، تگزاس

داستان فیلم پاریس، تگزاس

فیلم پاریس، تگزاس داستان مردی به نام تراویس را روایت می‌کند که زن و فرزندش را رها کرده و سر به بیابان گذاشته است. داستان فیلم، همچون آثار دیگر این کارگردان، نظیر زیر آسمان‌برلین ( که با نام‌های بال‌های اشتیاق wings of desire و بهشت برفراز برلین Der Himmel über Berlin نیز شناخته می‌شود) و روزهای عالی (perfect days)، سرراست است و می‌توان در دو خط تعریفش کرد. اما مانند همه آثار مدرنِ با ارزشِ سینمای جهان، داستان ساده و کوتاه فیلم با شخصیت پردازیِ ظریف و قابل تامل و ترسیم روابط عمیقِ بین آنها، در قالب کنش‌ها و دیالوگ‌ها بسط پیدا می‌کند. به عنوان مثال زمان زیادی از فیلم صرف دیالوگ‌های تراویس و برادرش می‌شود، که بخش زیادی از این زمان‌ به منولوگ‌های برادر تراویس و سکوت وی می‌گذرد. اما مخاطب از طریق همین صحنه‌ها با شخصیت تراویس و رابطه وی با برادر، مادر، همسر (جین) و فرزند (هانتر) آشنا می‌شود. 

پاریس، تگزاس فیلمی از ویم وندرس

قصه مردان تنها؛ درونمایه فیلم

در هر سه فیلم مذکور (پاریس، تگزاس – بهشت بر فراز برلین – روزهای عالی) ما با یک مرد تنها با احساساتی کودکانه مواجه هستیم. در دو فیلم آمریکایی و ژاپنی، این مرد از جنس انسان و در نمونه آلمانی (بهشت بر فراز برلین) یک فرشته است.  

هیرایاما؛ نظافت‌چی ژاپنی

فیلم ژاپنی آلمانی perfect days  یک هفته از زندگی آقای هیرایاما را روایت می‌کند که شغلش تمیز‌کردن توالت‌های عمومی توکیو است. این مرد تنها هر روز با طلوع آفتاب بیدار می‌شود، با اشتیاق گل‌هایش را آب می‌دهد و با میل و علاقه به سر کارش می‌رود. او با لذت و علاقه دستشویی‌ها را تمیز می‌کند، و سپس نهارش را در معبدی می‌خورد. عصر با دوچرخه به حمام عمومی می‌رود و بعد در زیرزمینی محقر نوشیدنی می‌نوشد. وقتی هم که به خانه بر می‌گردد و می‌خوابد، ما تصاویر محو خواب‌های او را می‌بینیم. به‌نظر می‌رسد قهرمان فیلم (آقای هیرایاما) از زندگی آرام کنونی‌اش، و از شستن سرویس‌های بهداشتی عمومی راضی است. از این نظر آقای هیرایاما با تراویس فیلم پاریس تگزاس شباهت دارد.

روزهای عالی اثر ویم وندرس

تراویس؛ کابوی تگزاسی

تراویس نیز از زندگی کولی‌واری که انتخاب نموده راضی است. شاید پیاده‌روی‌های طولانی در بیابان از شستن سرویس‌های بهداشتی سخت‌تر باشد، اما به‌ هرحال، هر دو شخصیت تمام تلاششان را می‌کنند تا دردهایشان را فراموش کنند و با دنیایی که در آن زندگی می‌کنند به توازن و هماهنگی برسند. اما در هر دو فیلم حادثه‌ای رخ می‌دهد و این توازن را باهم می‌زند.

در پاریس، تگزاس، برادر تراویس او را پیدا می‌کند و به زندگی معمولی بر می‌گرداند. او که درواقع از دنیای آدم‌ها فرار کرده، حالا با پسرش _ که از نوزادی او را ندیده _ روبرو می‌شود. پسرش سرآغاز تمام وابستگی‌هایش محسوب می‌شود و ارتباط با پسر، همچون گردابی، او را به زندگی گذشته‌اش فرو می‌بلعد. رابطه پدر و پسری او را با دنیایی که از آن گریخته رو دررو می سازد. در فیلم روزهای عالی، همین نقش را خواهرزاده هیرایاما بازی می‌کند. خواهرزاده پیدایش می‌شود و هیرایامای گریزپا را به جهان گذشته‌اش و به دنیایی که از آن گریخته است پرتاب می‌کند. این اتفاق ریتم زندگیِ منظم هیرایاما را به‌هم می‌زند و سبب می‌شود که او با خویشتنِ خویش، که سعی در پنهان‌ساختنش داشته، مواجه گردد. 

ما شاهد دو مرد شکست‌خورده و فراری از دنیا هستیم که علی‌رغم میل باطنی‌شان مجبور می‌شوند دنیایی را که در آن زندگی می‌کنند _ با تمام سختی ها، رنج ها و دردهایش _ بپذیرند. در پایان، هردو مرد، که شاید در ابتدا به‌ظاهر راضی به‌نظر می‌رسیدند، اشک می‌ریزند، وظایف ناتمامشان را کامل می‌کنند و دوباره در تنهایی خویش گم می‌شوند.

مسئله فیلم؛ طعم شیرین زندگی

اما به سوال ابتدای مقاله بازگردیم: اگر رویارویی با این دنیای پر از رنج و محنت تا این حد دردآور است، چرا باید به زندگی ادامه داد و حتی آن را دوست داشت؟

در پس داستان غمناک هردو فیلم و در بین خطوط سناریوی آن‌ها، تاحدی به این سوال پاسخ داده می‌شود. در هردو فیلم لحظات درخشان و پر از عشق و شادی وجود دارد که جنبه دیگری از این دنیای غمگین را به‌تصویر می‌کشد. عشق پدر و فرزند، جزئیات زیبای زندگی روزمره، همچون آفتابی که از میان برگ‌های درخت راهش را برای تابیدن به چمن‌ها باز می‌کند، گیاهان کوچکی که از خاک سر برمی‌آورند، آب‌دادن به گل‌ها، گوش‌سپردن به نوارهای قدیمی و لذت نگهداری‌شان و شادی عمیقِ گذشتن از آن‌ها برای بازکردن گره‌ای از کارِ یک دوست، همگی دلایل خوبی برای زندگی‌کردن هستند.

دامیل؛ فرشته‌ای زیر آسمان برلین

اما اگر بخواهیم پاسخ قاطع و محکمی برای این پرسش از ویم وندرس بشنویم بایستی به فیلم زیر آسمان برلین (بال‌های فرشته/ بهشت زیر آسمان برلین) رجوع کنیم؛ داستان فرشته‌ای که آرزو می‌کند آدم باشد. 

در جایی از فیلم، پیتر فالک در نقش بازیگر ستوان کلمبو (نقش خودش) از لذت نوشیدن قهوه‌داغ و مالیدن دست‌ها به یکدیگر در یک روز سرد زمستانی می‌گوید. قهرمان فیلم با لذت‌های کوچک و غم‌ و خوشبختی آدم‌ها آشنا می‌شود. او برای چشیدنِ لذت عشق و طعم شیرینِ زندگی، درخواست می‌کند که خدا او را به انسان تبدیل نماید. او حاضر می‌شود رنج‌ها را تحمل کند و فانی باشد، اما لذت زندگی بشری را بچشد.

پیرنگ جبران و یک قهرمان تمام‌عیار

در پاریس، تگزاس نیز کاراکتر اصلی فیلم به زندگی باز می‌گردد، طعمِ به گردش‌رفتن با فرزندش را می‌چشد، و برخلاف فیلم‌هایی که انسان را موجودی بی‌اثر در سرنوشت خویش و غیرقابل‌تحول می‌دانند، تصمیم می‌گیرد زندگی پسرش را درست کند. ژانر فیلم درام اجتماعی با پیرنگ “جبران“، و تِم آن عاشقانه است. “پیرنگ جبران” نوعی از ساختار فیلمنامه است که در آن کاراکتر دچار تحول اخلاقی (از منفی به مثبت) می‌شود و سعی می‌کند گذشته‌اش را جبران نماید.

کاراکتر فیلم پاریس تگزاس همچون قهرمان فیلم‌های وسترن، همه‌چیز را درست می‌کند و در افق گم می‌شود. او سعی می‌کند گذشته‌اش را جبران کرده و زندگی تباه‌شده همسر و فرزندش را بهبود ببخشد. 

فیلم در اوج باورپذیری و بدون اینکه کلیشه‌ای به پایان برسد، حقیقتِ زیبای زندگی را به تصویر می‌کشد. پایان فیلم همانند ابتدای آن، پر از درد و رنج و ضعف است، اما نوری کم‌جان و لطیف در شبِ تاریک فیلم سوسو می‌زند .مخاطب بی‌آنکه نگاه ایده‌آل‌گرا داشته باشد، کاستی و ضعفش را حس می‌کند و می‌داند که مشکلات و رنج‌ها در زندگی ادامه خواهند داشت، اما امید برای دگرگونی و جبران را در قلبش می‌یابد.

او برای این سوال که “اگر رویارویی با این دنیای پر از رنج و محنت این‌قدر دردآور است، چرا باید به زندگی ادامه داد؟” جواب دارد و معنای زندگی‌اش را درک می‌کند. او می‌داند که قرار نیست دنیا را به بهشت تبدیل کند، بلکه ندایی در درونش او را به ایجاد تحولی کوچک فرا می‌خواند.

اشتراک گذاری:
تصویر حمید براتی
حمید براتی
منتقد سینما، تصویربردار، تدوین‌گر و کارشناس تولید محتوا در فضای مجازی با بیش از بیست سال سابقه مطالعه و کسب دانش در زمینه سینما دوره ها و مدارک: - رویداد خلق ایده‌های سینمایی - بنیاد فارابی - مدرسین: سروش صحت، محراب قاسم‌خانی، شهرام مکری، کامبوزیا پرتوی، مهدی سجاده‌‌چی، فرهاد توحیدی - فیلمنامه‌نویسی - مدرس: احسان روحی - انیمیشن و کارتون: موسسه هنری خراسان (روزنامه خراسان) - نقد فیلم - گروه طعم نقد- مدرسین: محسن بدرقه، مصطفی یوسف‌زاده - خبرنویسی - تحریریه روزنامه قدس
مطالــــب مرتــــــبط

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

جستجو در بلاگ ها
دسته بندی ها
آخرین مطالب
نقد و بررسی فیلم مغزهای کوچک زنگ‌زده
نقد و بررسی فیلم مغزهای کوچک زنگ‌زده
.
نقد و بررسی فیلم بی‌بدن
بررسی فیلم «بی‌بدن»
.
نقد و بررسی فیلم گلادیاتور 2
نقد و بررسی فیلم گلادیاتور 2
.
نقد و بررسی فیلم‌های صبحانه با زرافه‌ها و جهان با من برقص
صبحانه با زرافه‌ها و جهان با من برقص
.
فیلم کیک محبوب من
نقد و بررسی فیلم کیک محبوب من
.
نقد و بررسی فیلم تمساح خونی
نقد و بررسی فیلم تمساح خونی
.
0
    0
    سبد خرید