فیلم رستگاری در شاوشنگ The Shawshank Redemption یکی از آثار برجسته سینمای جهان است که با روایت داستانی عمیق و تأثیرگذار پیرامون امید، آزادی، و معنای زندگی مخاطبان خود را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. این فیلم، که به کارگردانی فرانک دارابونت و بر اساس داستانی از استیون کینگ ساخته شده، توانسته است در طول سالها به عنوان یکی از محبوبترین و ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته شود. در این مقاله سعی داریم به بررسی و تحلیل این فیلم زیبا بپردازیم.
شروع کوبنده
فیلمهای ماندگار سینما شروعی طوفانی دارند و در همان چند ثانیه اول مخاطبشان را مبهوت میسازند. سکانس ابتدایی پدرخوانده را وقتی دون کورلئونه طی دیالوگی خارقالعاده معرفی میشود، به یاد داریم. همچنین سرجو لئونه قطعاً یکی از ورزیدهترین فیلمسازان در بهتصویرکشیدن پیشدرآمد فیلم است. فیلم رستگاری در شاوشنگ نیز مانند همقطارانش پیش درآمدی کوبنده دارد که با ریتمی تند و سریع آدم را وارد داستان میکند.
قهرمان فیلم “اندی دوفرین” غمگین، بهتزده و مردد با اسلحهای در دست در اتومبیلش نشسته است و به طور موازی دادگاه محاکمه وی را میبینیم. اندی معاون یک بانک بزرگ است که به اتهام قتل همسر و معشوق همسر به حبس ابد محکوم میشود.
در سکانس بعدی راوی فیلم یعنی “رِد” با بازی مورگان فریمن معرفی میشود که یک زندانی محکوم به حبس ابد است. اولین دیالوگ وی در پاسخ به شورای عفو مشروط همچون تمامی دیالوگهای فیلم، نقش مهمی در پیشبرد درام دارد. فیلم پر است از دیالوگهای ظریف، موتیفهای دقیق و لحظاتی که بهدقت طراحی شده و کاشته میشوند تا در زمان مناسب بهدرستی برداشت شوند.
دگرگونی “رِد”
رِد اظهار پشیمانی نموده، ادعا میکند که اصلاح شده است. این دیالوگ، و این صحنه در فیلم تکرار میشود، تا اینکه سیر حوادث منجر به تحول و رشد شخصیت رد میگردد. آنگاه این دیالوگ ساده، جای خود را به نطقی اثرگذار میدهد که اولاً نشان از دگرگونی شخصیت داشته، ثانیاً اثرگذاری آن را دوچندان میکند. او در آخرین تکرار این صحنه ادعا نمیکند که اصلاح شده است، بلکه معنای اصلاح را زیر سؤال برده و از تقابل حال و گذشته خویشتنش میگوید که البته این امر باعث آزادی او میگردد.
استفاده درست از موتیفها و پیرنگهای فرعی
تکتک سکانسهای فیلم رستگاری در شاوشنگ شامل صحنهها و کنشهایی ازایندست است که با چیدمانی نرم و پلکانی سبب پیشبرد پیرنگ فیلم و شناساندن لایههای شخصیتی کاراکترها میگردند. از صحنه ورود اندی و زندانیان همراهش و شرطبندی رد و دوستانش بر سر او بگیرید، تا صحنه گریهکردن مرد چاق، همگی سکانسی جذاب را تشکیل میدهند که محکمبودن شخصیت اندی، بیرحم بودن رئیس زندانبانها و خشونت فضای زندان، را به تصویر کشیده و اولین گفتگوی اندی با رِد و دوستانش را روایت میکند. پیرمرد کتابدار و پرندهاش هم در همین سکانس معرفی میشود. شخصیتی که پیرنگ فرعی وی یکی از پیرنگهای تحسینبرانگیز فیلم و سکانس خودکشیاش، از بخشهای تأثیرگذار فیلم است.
همانطور که قبلاً عرض شد نویسنده اثر در استفاده از حوادث، موتیفها، دیالوگها و آکسسوار استاد است. مثلاً در یک سکانس پیرمرد کتابدار روی دیوار چوبی حکاکی کرده و خودکشی میکند و تصویری تأثیرگذار خلق میگردد. در سکانسی دیگر وقتی رِد در همان خانه ساکن میشود، در کنار نام رفیقش، نام خود را اضافه میکند. ترکیب این دو سکانس سبب میشود که مخاطب ناامیدی پیرمرد را با امیدواری رِد مقایسه کند. این امر تأثیرگذاری فیلم را دوچندان میکند. پوستری که اندی سفارش میدهد، صفحه شطرنجی که وی قول ساختنش را میدهد، سنگها و علاقه اندی به زمینشناسی، ساحلی در مکزیک، دیوار سنگی مزرعه نمونههایی ازایندست هستند. در واقع نویسنده آکسیونها را میکارد و در پیشبرد درام متبحرانه از آنها استفاده میکند.
کشمکشها و فراز و فرودهای دقیق فیلمنامه
به نظر این مقاله آنچه که فیلم رستگاری در شاوشنگ را حداقل در زمره برترین آثار عامهپسند تاریخ سینما قرار داده است، سناریوی آن است. در واقع برخلاف برخی که معتقدند این حجم از امیدبخشی سبب محبوبیت فیلم شده است، اعتقاد این مقاله بر این است که پیرنگ فیلم است که با کشمکشهای درست و فرازوفرودهای دقیق و سرراست، مخاطبش را مجذوب میسازد. نظام علت و معلول فیلم بهشدت درست عمل میکند. نویسنده انگیزهها و نیرویی که کاراکترها را در رسیدن به هدف پیش میراند ماهرانه و باورپذیر طراحی کرده و کارگردان با زبردستی و دقت اجرا نموده است. مثلاً انگیزه مدیر زندان برای کشتن جوان تازهوارد، به طرز استادانهای ترسیم شده است. این قتل خود عاملی است که به اندی برای فرار انگیزه، و به مخاطب فیلم برای روشدنِ دستِ رئیس، لذتِ بیشتر میبخشد.
شخصیتپردازی
طراحی شخصیتها و بروز صفاتشان در کنش و واکنشها، که شناخت مخاطب را نسبت به آنها به تدریج کامل میکند، مثالزدنی است. همین شخصیتپردازیِ درست و دقیق است که سبب میشود مخاطب با پوستواستخوان دلایل محبوبیت اندی، پیروزی نهایی وی و ایجاد نگاه امیدوارانه را در رِد بپذیرد و باور کند.
فیلم بهخوبی مخاطبش را با قهرمانش سمپاد میکند و تقریباً چهار پنجم ابتداییاش را برای ایجاد عواطف و احساساتی همچون خشم، انتقامجویی، اسارت و درماندگی صرف میکند و درست در جایی که امیدها به ناامیدی مبدل میشود، نقطه عطف فیلم فرارسیده، و مخاطبش را مبهوت میسازد.
شخصیت نابغه، متمرکز و سختکوش اندی در لحظهای حساس نقشهای را به سرانجام میرساند که از سالها قبل آغاز کرده است. نقشهای که تمامی نیازهای بیننده و احساساتی را که در طول فیلم در سینه مخاطب انباشته شده است، پاسخ میدهد، و انتقام و آزادی حاصل میگردد.
کتاب، موسیقی و سینما؛ راه رهایی، آزادی و رستگاری
در فیلم دیالوگ مهمی پیرامون امید وجود دارد. رِد میگوید: “امید آدم زندانی را دیوانه میکند”. فیلم اما خلافِ این ضدارزش را با تمام توان ثابت میکند. امیدی که چون ضربان قلب در خفقان زندان و طی سالیان سال رفتهرفته ضعیف و ضعیفتر میشود، یکباره جان میگیرد و دو مردی را که سالها شکیبایی کردهاند، از سیاهیِ زندان به روشنایی ساحلهای گرم مکزیک رهنمون میسازد. اندی که ناامیدی برایش بیمعنی است، شش سالِ پیاپی نامه مینویسد و سرانجام با بودجهای که برای توسعه کتابخانه دریافت میکند، کتابخوانی و موسیقی را به زندانیان هدیه میدهد. کتاب و هنر (موسیقی و سینما) همچون دو بال، ققنوس امید را از درون خاکسترهای یاس، حیات بخشیده و به پرواز درمیآورد و منجر به رهایی، آزادی و رستگاری میگردد. این مضمونی است که در نامه انتهای فیلم نیز، اندی بدان اشاره میکند.