فیلم کیک محبوب من به کارگردانی مریم مقدم و بهتاش صناعیها یکی از آثار سینمایی متفاوت و بحثبرانگیز ایرانی است که با محوریت زندگی زنی مسن به نام مهین، مفاهیم انسانی را به تصویر میکشد. این فیلم از سوی منتقدان بینالمللی مورد تحسین قرار گرفته و حتی موفق به کسب امتیاز صد از وبسایت معتبر Rotten Tomatoes شده است. اما چرا این فیلم تا این حد مورد توجه قرار گرفته است؟
در این مقاله به بررسی جنبههای مختلف فیلم، از داستان و شخصیتپردازی تا پیامهای فلسفی و اجتماعی آن میپردازیم.
چو هستی خوش باش
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
این رباعی خیام و بسیاری دیگر از اشعار او معرف جهانبینی و مسلکی است که این شاعر بلندآوازه از کوچههای نیشابور به دورترین نقاط جهان رسانیده است. زندگیکردن در لحظه حال، دم را غنیمت شماردن و فارغ بودن از غوغای جهان و عاشقمسلکی بخشی از آموزههای این مکتب است که توسط مردم جهان شناخته شده است.
وقتی اروپاییان با این آموزهها آشنا شدند، مکتبی را بر مبنای اصالت احساس و عشق بنیان نهادند. این مکتب که رمانتیسم نام دارد، الهامبخش بسیاری از آثار هنری بوده است. شاید بتوانیم فیلم کیک محبوب من را برداشتی آزاد از این طرز فکر قلمداد کرد. با ما همراه باشید تا در این مقاله به بررسی این فیلم بپردازیم.
پیشاز دستور: ادبیات عرفانی
از زمانی که عارف بزرگ حکیم سنایی معارف ناب عرفانی را با تمثیلهای ادبی درآمیخت، ادبیات فارسی و هنر ایرانی وارد مرحله تازهای شد. پس از او و به تبعیت از وی بزرگانی نظیر عطار و مولانا به غنای آن افزودند و هنرمند بزرگ ایرانزمین حافظ از منظر فرم و محتوا آن را به اوج رسانید. این فرهنگ درویشمآبانه که عشقی الهی و آسمانی را هدف اصلی زندگی انسان و عامل حیات وی میداند گنجینه و میراثی ارزشمند است که همواره موردتوجه مردم مناطق مختلف جهان بوده و هنرمندان بسیاری از آبشخور این معارف قدحی درکشیدهاند و با الهام از این آموزهها موردتوجه مخاطبین قرار گرفتهاند.
خوشباشی، طرب و غنیمتشماردن فرصت
هرچند در ادبیات عرفانیِ کهنِ این مرزوبوم عشق الهی و آسمانی اولین گمشده انسان و حتی هدف خلقت او معرفی میشود و آثار بزرگانی چون حافظ و مولانا به مراتبِ والایی از عشق میپردازند؛ اما هنرمندانی هم در این میان هستند که ظاهراً در آثارشان به عشق زمینی و خوشباشی و طرب دنیایی نیز توجه کردهاند. فیلم کیک محبوب من باورش را از همین سبک زندگی سرخوشانه و درویشمسلکانه اتخاذ کرده است. منش رندانِ سرمستی که به ملامت مردمان زاهد و عقوبت اعمال توجهی ندارند و به زندگیکردن در لحظه معتقدند. دیالوگها و نشانههایی نیز در فیلم در تقابل با دین (یا شاید بهتر است بگوییم آدمهای زاهد) وجود دارد.
داستان فیلم: قصهای ساده اما عمیق
فیلم با تمرکز بر زندگی روزمره مهین آغاز میشود، زنی مسن که سالها پیش همسرش را از دست داده و فرزندانش نیز مهاجرت کردهاند. مهین در تنهایی خود زندگی میکند، باغچهاش را آب میدهد، سریال میبیند و تلاش میکند با دیگران ارتباط برقرار کند. اما این ارتباطات محدود و سطحی است. او حتی نمیتواند با دخترش که در خارج از کشور زندگی میکند، رابطهای عمیق برقرار کند؛ زیرا دخترش سرگرم زندگی شخصی خود است.
این روند یکنواخت و خستهکننده زندگی مهین زمینهساز تصمیمی مهم و نقطه عطف فیلم میشود. او تصمیم میگیرد از چارچوبهای عرفی و اجتماعی فراتر برود و با مردی به نام فریبرز، راننده آژانس، رابطهای متفاوت برقرار کند. همین چند خط توضیح کافی است تا دریابیم که با سوژهای احساسی طرف هستیم. سوژهای که پیشتر فیلمهای بسیاری نظیر عشق (Amour)، بعدازظهر پاییزی، مردی به نام اوه و.. نیز به آن پرداختهاند.
باتوجهبه آنچه گفته شد، در واقع مهین تصمیم میگیرد لحظه را دریابد و قواعد خشک حاکم بر عرف جامعه را کنار گذاشته و عشق و خوشباشی را تجربه کند.
شخصیتپردازی: از انفعال تا کنشگری
مهین، شخصیت اصلی فیلم، نمادی از انسان مدرن است که درگیر تنهایی، رنج و روزمرگی است. او ابتدا منفعل و خسته از زندگی به نظر میرسد؛ اما با تصمیم به تغییر، به شخصیتی فعال تبدیل میشود. این تغییر نهتنها مسیر داستان را عوض میکند، بلکه به بیننده نیز این پیام را منتقل میکند که همیشه میتوان از یکنواختی فرار کرد.
فریبرز، مردی که با مهین همراه میشود، نیز شخصیتی متفاوت است. او که از بیماری رنج میبرد، ترس از تنهایی و مرگ دارد. همراهی او با مهین به نوعی تلاشی است برای تجربه لذت و عشق در واپسین روزهای زندگی.
پیام فلسفی: دم را غنیمت شمردن یا تسلیم در برابر مرگ؟
نقطه عطف هر فیلمنامه جایی است که شخصیت در میان مشکلات، گرهها، رنجها و موانع تصمیمی مهم میگیرد و در شرایط تغییر ایجاد میکند. کاراکتر درمانده فیلم کیک محبوب من نیز تصمیم میگیرد زندگیاش را تغییر دهد.
ارزش و باور داستان چیست؟
ارزشی که به واسطه این تصمیم به ذهن مخاطب متبادر میشود، همان ایدهای است که در خودآگاه یا ناخودآگاه ذهن نویسنده نهفته است. به عقیده مک کی این ارزش بایستی علتش را به همراه داشته باشد. منظور از علت، دلیل اصلی رسیدن زندگی یا دنیای قهرمان به ارزش مثبت یا منفی است.
در فیلم کیک محبوب من، پس از اینکه مهین دست به تغییر میزند زندگی او دستخوش تحول شده و وارد مرحلهای شیرین و مهیج میشود. مهین و فریبرز دل به دریا میزنند و رندانه شبی را به مستی و عشق و طرب میگذرانند. اما در این میان حس ترحم و ترس از اتفاقی ناگوار نیز به مخاطب القا میشود. اینکه فریبرز در دستشویی نشسته و حال خوبی ندارد و بعد قرصش را میخورد، ما را نگران میکند و در نهایت آنچه که بیم آن میرفت اتفاق میافتد. حال این سؤال مطرح میشود که ارزش و باوری که از ذهن نویسنده اثر به درون داستان سریان یافته چیست؟ بهعبارتدیگر، فریبرز مُرد؛ خب که چه؟
در اینجا دو حالت وجود دارد:
نگاه اول: عاشق باش و در لحظه زندگی کن!
اول نگاهی عاشقانه و ادبی که بر مبنای نگاه درویش مآبانه ایست که در ابتدای مقاله شرح داده شد: فریبرز و مهین بالاخره فارغ از بایدها و نبایدها و سرزنشها، شبی را به عشق و مستی گذرانده و کام خود را از زندگی گرفتند و فریبرز که از تنها مردن میترسید در کنار محبوبش آرامید. پس ارزش فیلم این است: یک شب عاشقانه زندگیکردن و کامیاب بودن بهتر از سالها در تنهایی زیستن است.
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هرسه مرا نقد و تو را نسیه بهشت
نگاه دوم: سایه مرگ بر سرِ انسان مفلوک!
دومین نگاه نسبت به زندگی انسان یاسآور و تحقیرآمیز است: دو انسان مفلوک که به خیال باطل خود بعد از مدتها به شادکامی و زندگی شیرین دستیافتهاند، از ناتوانی و پیری خویش غافلاند و گرفتار نیستی و مرگ میشوند. در این حالت ارزش فیلم این است: تلاش برای لذتبردن در این دنیا فایده ندارد، چرا که سایه بیماری و نیستی و مرگ همواره به انسان نزدیک است.
ساختار روایی: شاهپیرنگ یا مدرن؟
باوجوداینکه فیلم همچون آثار شاه پیرنگ با ساختار کلاسیک، کاملاً قصهگو است و کاراکتری فعال دارد، اما در بیان دیدگاهش سعی میکند مدرن باشد؛ بنابراین برای اثبات باورش تلاشی نمیکند و دررابطهبا ارزش داستان موضعگیری خنثی دارد؛ بنابراین بیننده را در برداشت فلسفی که از فیلم دارد آزاد میگذارد.
نقد اجتماعی و سیاسی: اغراق یا واقعیت؟
یکی از جنبههای جنجالی فیلم، نقد اجتماعی و سیاسی آن است. اگرچه که فیلم سعی نمیکند که جهانبینی و عقیده فلسفیاش را فریاد بزند، دررابطهبا مسائل سیاسیاجتماعی کاملاً یکجانبه و شدید موضع میگیرد، بهطوریکه به عقدهگشایی احساس زده و کودکانه تبدیل میشود. بهعنوانمثال در جایی مهین بیم آن دارد که پلیس جلوشان را بگیرد. هرچند که این بزرگنمایی در سختگیری نیروی انتظامی خوشایند داوران خارجی جشنوارهها است، اما بیانش در روزگاری که دیگر کسی به دختر و پسرهای جوان نیز کاری ندارد، گزافه و اغراق است.
دیالوگها و بازیگری: قوت یا ضعف؟
نکته دیگر این است که وقتی داوران، منتقدان و تماشاچیان فیلمی خارجی را تماشا میکنند متوجه ضعف و ناتوانیِ بازیگران در بیان دیالوگها نمیشوند. همچنین ایشان دوربودنِ دیالوگها را از فرهنگ و زیستبومی که فیلم در آن جریان دارد درک نمیکنند. به نظر میرسد دررابطهبا فیلم کیک محبوب من این اتفاق افتاده است. بهعنوانمثال: در صحنه دورهمی زنان، دیالوگگفتنِ بازیگران بسیار غیرحرفهای و تصنعی بوده و همچنین محتوای دیالوگها از زیست زنانِ مسن ایرانی فاصله دارد. اما این نکته احتمالاً از چشم داوران و مخاطبین خارجی دور مانده است.
فرم بصری
در سکانسپلان رقص مهین و فریبرز، ایشان در خانه حرکت میکنند و میگردند و آزادانه از سویی به سوی دیگر میروند و دوربین ایشان را همراهی میکند. این پلان نمونه خوبی برای اثبات توانایی و مهارت کارگردان اثر است. بایستی توجه داشت که نورپردازی زیبا و قابلقبول است و به خوبی بیرون از کادر پنهان شدهاست.
پایانبندی: آزاد یا معلق؟
فیلم با مرگ فریبرز به پایان میرسد، اما این پایانبندی کاملاً باز است. مخاطب میتواند این مرگ را به شکلهای مختلفی تعبیر کند؛ از آرامش در کنار محبوب گرفته تا شکستِ تلاش برای فرار از تنهایی.
سخن پایانی: فیلمی برای اندیشیدن
فیلم کیک محبوب من با داستان ساده اما تأثیرگذار خود مخاطب را وادار به اندیشیدن میکند. این فیلم به مفاهیمی چون عشق، مرگ و زندگی در لحظه میپردازد.
اگرچه ضعفهایی مانند تصنعیبودنِ دیالوگها یا اغراق در نقدهای اجتماعی به آن وارد است، اما همچنان میتوان آن را اثری شایسته توجه دانست.