امپراتوری روم
فیلم گلادیاتور ۲ دروازهای است به دنیای کهن و عصر پر رمز و راز امپراتوری عظیم روم؛ امپراتوری که در تکتک صفحات تاریخ نامش را در زمره دشمنان دیرینهمان مشاهده میکنیم. امپراتوری که اولین خشتهایش را سپتیموس سوروس بنا نهاد، خون هزارانهزار نفر از اجداد ما برای بلندپروازیهای سردمداران مجنون و خونریزش بر خاک سرحدات سرزمین مادریمان ریخته شد، و نهایتاً به نقل برخی مورخین سرب موجود در آب و غذا مسبب سقوطش گردید. فلزی جنونآور که ظروف غذا و آب قصرهای امپراتورها را از آن میساختند و نتیجهاش خونریزی و خونخواری هرچه بیشتر قربانیان مفلوکش بود. قربانیانی که همچون ضحاک روزبهروز به خون جوانان رعیت تشنهتر میشدند. این هم از طنز روزگار است که سلاطینی که خود را خدایان عصر و زمانشان میدانستند تنها با اثر یک عنصر ساده از پای درمیآمدند.
روایتگر نبرد بردهها در کولوسئوم
از قضا فیلم گلادیاتور ۲ روایتگر همین دوران است و داستان یکی از بردههای بیچارهای را تعریف میکند که برای خوشایند امپراتور و سرگرمی اشراف بایستی با یکدیگر میجنگیدند. گویی جان آنها بازیچه صدها اشرافزادهای بود که در کولوسئوم دریده شدن آنها و شکستن استخوانهایشان را به انتظار مینشستند.
گلادیاتور ۲ و کلیشههای هالیوودی
فیلم با جنگ و خونریزی و مرگ معشوقه قهرمان فیلم آغاز، و با مبارزه برای بقا ادامه مییابد. بارها دیالوگهایی را در مدح خشونت و خشم از زبان ماکرینوس با بازی دنزل واشنگتن میشنویم و در مقابل، کاراکترهای مثبت فیلم از کشتار مردم بیگناه ابراز انزجار میکنند و در تمام این مدت بردهها بایستی برای حفظ جان خود بردههای بیچاره دیگر را بکشند.
در این میان، فیلم گلادیاتور دو تمام تلاشش را میکند که جنگ را سیاه و زشت و تمام مسئولیت آن را از روی دوش سنا و رومیان برداشته، بر گردن دو امپراتور مجنون بیندازد.
تحریف تاریخ
گویی روم و بنیانگذاران، کارگزاران و سردارانش همواره طالب صلح بودهاند. آیا این چیزی جز تحریف تاریخ است؟! حتی سردار سپاه چون فردی تحصیلکرده در قرن بیست و یکم، و مانند کسی که اولینبار است که به جایی حمله میکند، به تصویر کشیده میشود. وی در گفتگو با همسرش از کشتن آدمها ابراز ندامت میکند.
همچنین عامل اصلی کودتا همین جنگطلبیهای امپراتور معرفی میشود. تحریف تاریخ و سفیدسازی امپراتوری که از ابتدا تا انتهایش مشغول کشورگشایی و ظلم به مردمان خود بوده است، از نظر دراماتیک عیب محسوب نمیشود.
در واقع تحریفهای تاریخی فیلم گلادیاتور ۲ کم نیستند، اما این مسئله ضعف نیست، چرا که اصولاً وظیفه فیلم سینمایی روایتگری دقیق تاریخ نیست.
شعارزدگی و تعلیم گرایی
فیلم با طراحی یک سناریوی تخیلی، تلاش مردمانی صلحطلب را برای حذف حاکمان ظالم به تصویر میکشد. این مسئله کمی فیلم را درگیر شعارزدگی، تعلیم گرایی و موعظهگری میکند. رابرت مک کی دررابطهبا شعارزدگی در فیلمهای درام اجتماعی (که میتوان آن را تعمیم داد) در کتاب داستان میگوید:
«تعلیم گرایی در داستان نتیجه این عقیده ناپخته است که از داستان میتوان بهمثابه چاقوی جراحی برای برداشتن سرطانهای اجتماعی استفاده کرد. بهعنوانمثال ممکن است نویسنده معتقد باشد که جنگ نوعی مصیبت انسانیست و راهحل آن توسل به صلح گرایی است. اشتیاق شدید وی به متقاعدکردن ما باعث میشود که آدمهای خوب داستان او خیلیخیلی خوب و آدمهای بد خیلیخیلی بد از کار در آیند تمام گفتگوها مرثیهای است درباره بیفایدگی و دیوانهوار بودن جنگ. چنین نویسندهای پرده را از ابتدا تا انتهای داستان از تصاویر تهوعآور پر میکند بهنحویکه اطمینان حاصل کند که تکتک صحنههای فیلم این جمله را بهوضوح بیان میکنند: جنگ مصیبت است اما میتوان با صلحگرایی آن را درمان کرد. ما بهعنوان بیننده متقاعد نمیشویم؛ زیرا نویسنده در تلاش برای اثبات اینکه پاسخ سؤالات را میداند چشم خود را بر یک حقیقت مسلم میبندد این حقیقت که بشر عاشق جنگ است.» برای این موضوع مک کی یک نمونه موفق را معرفی میکند: فیلم ضدجنگ اینک آخرالزمان بهندرت احساسات ما را علیه جنگ تحریک میکند.
شخصیتهای تکبعدی
دلیل این امر که شخصیتهای فیلم یا خیلی خوب و یا خیلی بد هستند در این توضیح که مک کی ارائه میدهد، مشخص میشود. داستان شعارزده و نخنمای فیلم هیچ شخصیت پیچیده و تازهای ندارد. حتی از ماکرینوس با بازی دنزل واشنگتن هم یک کاراکتر چندوجهی درنمیآید، هرچند که احتمالاً تلاش شده تا اینچنین باشد.
مقایسه دو گلادیاتور
مثل اکثر آثار این روزهای هالیوود، سعی شده تا فیلمنامهای کممایه را با تصاویر پر زرقوبرق و جلوههای ویژه به فیلمی مهیج تبدیل کنند. شاید فیلم در سرگرم و مجذوب کردن مخاطب خود موفق شده باشد؛ اما حتی در مقایسه با گلادیاتور ۱، جلوههای ویژه قوی ندارد، بهطوریکه آدم احساس میکند مشغول تماشای یک انیمیشن است.
در گلادیاتور یک به دلیل کمبود امکانات در زمینه جلوههای ویژه رایانهای، از جلوههای ویژه میدانی استفاده شد که بسیار واقعیتر و باورپذیرتر به نظر میرسند و ارتباط با آن راحتتر است.
نقطه قوت
واضح است که صنعت فیلمسازی هالیوود در میزانسن پلانهای اکشن، جلوههای ویژه، طراحی و کارگردانیِ درگیریهای فیزیکی و نهایتاً تدوین اینگونه آثار پیشتاز است؛ عواملی که در ایجاد تعلیق و القا هیجان به مخاطب بسیار تاثیرگذار هستند. فیلم گلادیاتور ۲ هم از این دستاوردهای آمریکایی بهره میبرد و برای مخاطبش لحظاتی پر از هیجان ایجاد میکند.
حرف آخر
در مجموع، فیلم با داستانی ساده و قابلپیشبینی و شخصیتهای سطحی، تکبعدی و سیاهوسفید به مجموعهای از سکانسهای پر رنگولعاب تبدیل شده است که مخاطب با تماشای تصاویر باشکوه جنگ و نبرد هر یک از این سکانسها سرگرم شده و لذت میبرد.