دو مو قرمز خیالپرداز
اگر بخواهیم دختر کوچولوهای سینما را مرور کنیم، بایستی ساعتها وقت بگذاریم و از شخصیتهای فیلمها و انیمیشنهایی نظیر سیندرلا، معجزهگر، بینوایان، با خانمان، هایدی و… یاد کنیم. اما اگر بخواهیم به طور خاص دخترهای پرشور و رویاپرداز فیلمها و سریالها را بررسی کنیم، که طبع نازک و زلال کودکانه دارند، و شخصیتهایشان با دقت و ژرفبینی خاصی طراحی شده اند،گزینه ها چندان زیاد نخواهند بود. بابا لنگدراز، آن شرلی و لیدی برد سه اثر برجسته و درجه یک هستند و بهراحتی نمیتوان کاراکترهایی یافت که در اندازه قهرمانهای این سه اثر (با مشخصاتی که ذکر شد) خاص باشند . کاراکترهایی که میتوان ساعتها در وصف جذابیتشان حرف زد و مطلب نوشت.
در این مقاله به بررسی شخصیت محبوب و خاطرهانگیز دنیای ادبیات و سینما، آن شرلی میپردازیم. و سپس لیدی برد بلندپرواز را از نظر میگذرانیم، که ساخته گرتا گرویگ (نویسنده و کارگردان باربی و زنان کوچک) است.
در ستایش فرشتگان زمینی
دختربچه بهسان نسیم لطیفی است که در آسمان خیال پر میکشد، و بزرگسالان را تاب شنیدن هیاهوی پرواز مرغ آرزوهایش، نیست. او همچون شعر، ظریف، و همچون آبِ چشمه سار، زلال است. او پر از شوق است. خداوند او را برای محبت ورزیدن، برای پاکباختن، برای خودش و پدر و مادرش خلق کرده است. اینبار که دختر بچهای را دیدید، خوب به او بنگرید. دل کوچک و رقیقش را لبریز از ذوق و امید خواهید یافت.اما افسوس، گاه بزرگترها رویاهای روشنش را جدی نمیگیرند، و آتش آرزوهای خیالانگیزش را آرامآرام خاموش میکنند.

آن شرلی و قلبی پر از رویا
یکی از آثار ادبی که با تیزبینی، نکته سنجی و خوشذوقی به زندگی دختران پرداخته است، رمان آن در گرین گیبل اثر لوسی ماد مونتگومری است. حداقل شش فیلم، سریال و انیمیشن با اقتباس از این رمان ساخته شده است، که احتمالا سریال انیمه آن شرلی با موهای قرمز برای بچه های دهه شصت و هفتاد خاطره انگیزترین آنهاست.
این سریال توسط ایسائو تاکاهاتا در اواخر دهه هفتاد میلادی تولید، و در دهه هفتاد شمسی از تلویزیون ایران پخش، و بارها تکرار شد. به خصوص شعر زیبای عنوان بندی را _ که نصرالله مدقالچی سروده و خوانده بود_ همه به یاد داریم. رمان و سریال انیمه آنشرلی زیبایی روح دختر را دقیق و آکنده از احساس به تصویر می کشد.
آن شرلی: شخصیت ظریف و دلنشین
آنه که اسمش را خود انتخاب کرده و روی «ه» آخر آن تاکید دارد، یکی از ظریفترین و دلنشینترین شخصیتهایی است که در دنیای ادبیات و سینما خلق شده است. او مالامال از آرزو، رویا، مهر و محبت است و طبعی شاعرانه دارد. آنه آنچنان شیرین و ملیح است که خودش را در دلها جای میدهد. آنشرلی یتیم در کنار ماریلای سختگیر اما خوشقلب و ماتیو مهربان بزرگ میشود، به بلوغ میرسد و ما به پرحرفیهایش میخندیم و با گریههایش اشک میریزیم.
این سریال جذاب (که بخشی از جذابیتش را مدیون رمان است) از جمله بهترین آثار پیرنگ بلوغ است. کاراکترها و ارتباطشان، دیالوگها، موقعیتها و تکتک سکانسها در این اثر بهدرستی نوشته شدهاند.

لیدی برد: دختری بلندپرواز و مستقل
لیدی بردِ گرتی گرویک اما، به خیالپردازی و نازکدلی آنشرلی نیست. او دختری بلندپرواز است که در خانواده ای فقیر متولد شده و در مدرسه مذهبی درس می خواند. هرچند آنه و لیدیبرد تفاوتهای زیادی با هم دارند، اما تاثیر رمان آن شرلی بر لیدی برد کاملا مشهود است. کریستین دختر بلندپرواز داستان، همچون آنشرلی، برای خودش اسم انتخاب کرده است؛ لیدیبرد که به معنای کفشدوزک است. لیدی برد همانند آنه، ذهنی پر از خیال و رویا دارد که باعث حواس پرتیاش میشود، و این امر با سختگیری مادرش در تضاد است. این رابطه مادر و دختری نیز برگرفته از رابطه آنه کمحواس و ماریلای سختگیر است. مهربانی و سادهگیریِ پدر او نیز شبیه رفتار ماتیو با آنه است. همچنین رابطه دوستانه لیدیبرد و جولی، آدم را یاد آنه و دیانا و لحظات شیرین با هم بودنشان می اندازد.
دو قهرمان
با اینکه آن شرلی و لیدی برد شخصیتهای متفاوتی دارند، هر دو در یک ویژگی مشترک هستند: خیالبافی و تلاش برای بهتر شدن. آن شرلی با روحیهای لطیف و شاعرانه، و لیدیبرد با ارادهای قوی و بلندپروازانه، هر دو به ما نشان میدهند که چگونه میتوان در مواجهه با چالشها و موانع زندگی، امید و انگیزه خود را حفظ کرد.
پیرنگ تنبیه و بازگشت به معصومیت
فیلم لیدی برد میتواند الگوی آموزشی بسیار خوبی برای تولیدکنندگان آثار فرهنگیِ ارزشیِ داخلی باشد. فیلم در ترسیم باورهای خود استوار بوده، و به خودباوری رسیده است. اما آنچه که بایستی کارگردانان داخلی از فیلم لیدیبرد بیاموزند، این است که فیلم نه تنها باور مذهبی و اخلاق مدارش را فریاد نمیزند، بلکه در ابتدا به نظر میرسد که با فیلمی ضد دین طرف هستیم. با این رویکرد، فیلم مخاطبش را با خود همراه میکند، قهرمان سادهدلش را از جهان معصومیت کودکانه بیرون میکشد، و به رابطهای آسیبرسان وارد میسازد. آنگاه با پیرنگ تنبیه و بهگونهای باورپذیر به جهان کودکانه باز میگرداند.
همراهی مخاطب با لیدی برد
مخاطبِ نوجوانِ فیلم با لیدیبرد دلزده از ارتباطاتِ زیانبخش، همزاد شده و احساسات او را درک میکند. بنابراین خندهها و شوخیهای لیدیبرد و جولی، پس از مدتها دوری از یکدیگر، به جانش مینشیند. حالا مخاطب پذیرش این را دارد که مشاورِ راهبه را در قامت یک دوستِ خیرخواه ببیند و نصیحتش را بشنود. چیزی که شاید در ابتدای فیلم پذیرشش را نداشت. در واقع فیلم “لیدی برد” نشان میدهد که چگونه میتوان با رویکردی هوشمندانه و احترام به احساسات و باورهای مخاطب، پیامهای عمیق و ارزشی را منتقل کرد.
یک پیشنهاد جذاب
پیشنهاد میکنیم لذت تماشای فیلمها و سریالها را همراه با دوستان در سینمای شخصیتان عمیقتر و دلپذیرتر تجربه کنید. از شما دعوت میکنیم برای آشنایی با روش ساخت سینمای خانگی، ویدئوپروژکتورهای سینمایی و سیستمهای صوتی حرفهای از فروشگاه سینماروم (از طریق این لینک ) بازدید نمایید.